آهنگ بسیار معروف بانو دلکش
اميد جانم ز سفر باز امد
شكر دهانم زسفر باز امد
عزيز ان كه بيخبر به ناگهان رود سفر
چو ندارد ديگر دلبندي
به لبش ننشيند لبخندي
چو غنچه سپيده دم شكفته شد لبم ز همكه شنيدم يارم باز امد
ز سفر غمخوارم باز امد
همچنان كه عاقبت پس از همه شب بدمد سحر
ناگهان نگار من چنان مه نو امد از سفر
همچنان كه عاقبت پس از همه شب بدمد سحر
ناگهان نگار من چنان مه نو امد از سفر
من هم پس از ان دوري بعد از غم مهجوري
يك شاخه گل بردم به برش
ديدم
كه نگار من
سرخوش
ز كنار من
بگذشت و برفت بر يار دگرش
اه از ان گلي كه دست من بود
خموش و يك جهان سخن بود
گل كه شهره شد به بي وفايي
بديدن چنين جدايي
زغصه پاره پيرهن شد